چالش ها و مشکلات مردم افغانستان

چالش ها و مشکلات مردم افغانستان

بروز رسانی تازه ترین اطلاعات و خبرهای افغانستان و منطقه
چالش ها و مشکلات مردم افغانستان

چالش ها و مشکلات مردم افغانستان

بروز رسانی تازه ترین اطلاعات و خبرهای افغانستان و منطقه

ژنرال مشرف و سیاست دو گانه

 ژنرال پرویز مشرف، رئیس جمهور پاکستان، تحت فشار شدید هند، افغانستان و جامعه جهانی قرار دارد تا برای محدود کردن فعالیت تندرویان اسلامی در پاکستان، تلاش بیشتری بکند.
 
 
مردم و ژنرال مشرف
محبوبیت ژنرال مشرف در پایین ترین سطح خود قرار دارد
این فشارها درحالی بر ژنرال مشرف اعمال می شود که وی با بدترین مشکلات داخلی از زمان روی کار آمدنش در سال 1999 تا کنون با آن روبرو بوده است.

انفجارهای سه شنبه (11 ژوییه) در بمبئی که به کشته شدن دست کم 200 نفر و مجروح شدن عده بیشتری انجامید، روابط بین هند و پاکستان را با مشکلات زیادی روبرو کرده است.

منموهان سینگ نخست وزیر هند، پاکستان را متهم به حمایت از تروریستهایی کرده است که به گفته وی قصد دارند دمکراسی هند را خدشه دار کنند. چنین اتهاماتی در یکی دو سال گذشته نادر بوده است.

از سوی دیگر افغانستان، همسایه جنوبی خود را متهم می کند که به طالبان پناه می دهد و از آنها در تلاششان برای خارج کردن نیروهای غربی از افغانستان و سرنگونی دولت حامد کرزی، حمایت می کند.

پاکستان این اتهامات هند و افغانستان را رد می کند.

اما تقریبا شکی نیست که آقای مشرف و ارتش پاکستان ظاهرا بدلیل عدم تمایل آنها به محدود کردن فعالیتهای گروههای تندرو که هنوز بدون هیچ گونه هراسی در پاکستان فعال هستند، تحت قشار و انتقادهای شدید جامعه جهانی قرار دارند.

اما درعین حال القاعده و متحدین پاکستانی و افغان آن تلاش دارند تا رابطه روبه بهبود بین هند و پاکستان را خراب کرده و به حکومت ژنرال مشرف نیز خاتمه دهند.

ایمن الظواهری، مرد شماره دو القاعده ژنرال مشرف را بدترین دشمن این گروه در منطقه خوانده است.

در همین حال پاکستان بیش از 800 نفر از نیروهای مسلح خود را در مناطق قبیله ای هم مرز با افغانستان از دست داده است.

حقیقت کجا نهفته است؟

پس از تحمل کشتگان و مجروحان زیاد در هفته های اخیر در جنوب افغانستان، فرماندهان نیروهای آمریکایی و ناتو گفته اند که مقامات ارشد خود را درخصوص تواناییهای طالبان از نقطه نظر فرماندهی، کنترل نیروها، حمل و نقل و ترابری و جذب نیرو در ایالت بلوچستان پاکستان، آگاه کرده اند.

سازمان ملل متحد نیز که معمولا لحن آرامتری دارد، بطور آشکار پاکستان را تحت فشار قرار داده است.

این فشارها باعث دیدار کانولیزا رایس، وزیر خاررجه آمریکا از اسلام آباد شد؛ و انتظار می رود مقامات ارشد کشورهای اروپایی عضو ناتو نگرانیهای خود را به مقامات پاکستان انتقال دهند.

ژنرال مشرف و ارتش پاکستان نه تندرو هستند و نه بنیاد گرا، اما آنها تمام تلاش خود را بکار می برند تا از تندروها بعنوان متحدین سیاسی خود علیه احزاب ملی سیاسی که وجود یک دولت نظامی را زیر سوال می برند، استفاده کنند.

تندروهای پاکستان ممکن است با نظرات شخصی و سکولار ژنرال مشرف مخالف باشند، اما با دولت نظامی مخالفتی ندارند.

ارتش پاکستان در جاییکه اولا در آن از نقطه نظر سیاسی با مشکلی روبرو نیست مانند وزیرستان که القاعده و دیگر گروهها فعال هستند و ثانیا نمی توان از فشارهای آمریکا فرار کرد، عملیات انجام می دهد.

برای بسیاری، غیر متعارف است که ارتش پاکستان دست کم 800 نفر از نیروهای خود را در وزیرستان از دست می دهد، اما یک سرباز پاکستانی در نبرد با طالبان در بلووچستان پاکستان کشته نمی شود.

تحولات اخیر در شرایطی رخ داده است که محبوبیت ژنرال مشرف در پایین ترین سطح خود قرار دارد و مشکلات فراوان داخلی نظیر فساد اداری نیز دولت آقای مشرف را تحت فشار قرار داده است.

بعلاوه 7 سال پس از روی کار آمدن دولت نظامی در پاکستان، مردم از یک رژیم نظامی خسته شده اند. به گفته برخی از منتقدین نتیجه حکومت نظامی پاکستان چیزی نبوده جز یک پارلمان و دولت نمایشی.

در میان این همه تحول، ژنرال مشرف درتلاش است تا تمامی نیروهای سیاسی را برای کمک به انتخاب مجددش در انتخابات سال آینده میلادی و در عین حال حفظ مقامش به عنوان فرمانده ارتش، بسیج کند.

'غیرنظامیان' در حمله هوایی ارزگان کشته شده اند

 
کودکان افغان
مقامات می گویند بیشتر قربانیان حمله هوایی ارزگان، زنان و کودکان افغان بوده اند
مقامات افغان می گویند تحقیقات آنها نشان می دهد که در نتیجه حمله هوایی هفته گذشته نیروهای آمریکایی در جنوب افغانستان، ده غیرنظامی کشه شده اند.

کریم رحیمی سخنگوی رییس جمهور افغانستان به بی بی سی گفت که در اثر بمباران این روستای ولایت ارزگان توسط نظامیان آمریکایی، همچنین 27 غیرنظامی دیگر زخمی شده اند.

او گفت که بسیاری از غیرنظامیان قربانی این حادثه، زنان و کودکان بوده اند.

به گفته سخنگوی حامد کرزی، در اثر حمله هوایی نیروهای آمریکایی، 50 تن از جنگجویان طالبان نیز کشته شده اند.

حامد کرزی رییس جمهور افغانستان در گذشته بارها نیروهای آمریکایی را به دقت در انجام عملیاتهایشان فرا خوانده است تا از وارد آمدن تلفات به غیرنظامیان خودداری شود.

شهروندان غیرنظامی افغان تاکنون بارها در حملات هوایی نیروهای ائتلاف بین المللی ضد هراس افکنی (تروریسم) کشته شده اند.

بلال سروری گزارشگر بی بی سی می گوید که حادثه اخیر، رییس جمهور حامد کرزی را در موقعیت دشواری قرار داده است، زیرا این حادثه نشان می دهد که اصرار پیاپی او به دقت در عملیاتهای هوایی نیروهای ائتلاف، تاثیر چندانی نداشته است.

'همکاری'

خانه ها
زن افغان
 سخنگوی کرزی از هموطنانش خواست نگذارند طالبان از خانه های آنان برای انجام 'فعالیتهای تروریستی' استفاده کنند
 
هفته گذشته پس از طرح گزارشهایی از وارد آمدن تلفات به غیرنظامیان در جریان حمله نیروهای ائتلاف در نزدیکی شهر ترینکوت مرکز ولایت ارزگان آقای کرزی دستور داد در این مورد تحقیق شود.

سخنگوی آقای کرزی گفت که تحقیقات آنها نشان می دهد که سه خانه در جریان این حمله تخریب شده است.

یک خانه متعلق به فردی به نام شیرجان از اهالی محل بوده و گفته شده است در هنگام حمله هوایی، شماری از اعضای طالبان در این خانه جمع شده بودند. نیروهای ائتلاف، بر اساس چنین اطلاعاتی اقدام به حمله کرده اند.

کریم رحیمی سخنگوی حامد کرزی گفت: "خانه شیرجان توسط نیروهای ائتلاف بمبارن شد و در اثر آن، 50 تن از اعضای گروه طالبان، از جمله 9 تن از فرماندهان آنان کشته شدند".

آقای رحیمی با اشاره به تلفات غیرنظامیان در این حادثه گفت رییس جمهور همواره گفته است که غیرنظامیان باید از حملات مصون باشند و نیروهای ائتلاف را به دقت در انجام عملیات فراخوانده است.

این مقام افغان افزود که هیات تحقیقاتی دولت افغانستان پیشنهاد می کند که نیروهای ائتلاف باید همکاری نزدیک تری با نیروهای افغان داشته باشند.

او افزود که غیرنظامیان افغان هم نباید اجازه دهند که طالبان از خانه ها و اماکن مقدس آنان "برای انجام فعالیتهای هراس افکنی" استفاده کنند.

رییس جمهور افغانستان همچنین دستور داده است که در مورد چگونگی حادثه ای که گفته می شود منجر به کشته شدن شماری از غیرنظامیان در ولسوالی نوازد ولایت هلمند شد نیز تحقیق شود.

سربازان بریتانیایی که حفاظت از تاسیسات دولتی در نوزاد را به عهده داشته اند، می گویند پس از انجام حملات پیاپی طالبان و امکان سقوط این تاسیسات، از نیروهای هوایی ائتلاف خواستار حمله به مواضع طالبان شدند.

آنها تکذیب کرده اند که در حمله هوایی به مواضع شورشیان در نوزاد، تلفاتی به غیرنظامیان وارد شده باشد.

هشدار ناتو: افغانستان را فراموش نکنید

 
یاپ دهوپ شیفر دبیرکل ناتو
نیروهای تحت امر ناتو به جنوب افغانستان اعزام شده اند
مقامات ارشد ناتو که در حال دیدار از کابل هستند، به جامعه جهانی در مورد فراموش کردن افغانستان هشدار داده اند.

یاپ دهوپ شیفر دبیرکل ناتو خواهان توجه بیشتر جامعه جهانی به افغانستان شد.

آقای شیفر که درحال دیدار از کابل است، با اشاره به بحران در خاور میانه و عراق، گفت: "من گمان می کنم توجه جامعه بین المللی (به افغانستان) باید بیشتر از آنچه هست، باشد".

دبیرکل ناتو در یک کنفرانس مشترک خبری با حامد کرزی رییس جمهور افغانستان در کابل گفت: "توجه سیاسی در سطح بالا، بسیار ضروری است".

دبیر کل پیمان آتلانتیک شمالی ناتو گفت که این پیمان در نظر دارد برنامه های خود را در افغانستان گسترش دهد.

آقای شیفر گفت هدف از سفرش به افغانستان این است که از جامعه جهانی و نیروهای امنیتی افغان بخواهد تا در پیروزی ماموریت ناتو در افغانستان همکاری کنند.

او ماموریت ناتو در افغانستان را دشوار توصیف کرد ولی گفت که این ماموریت "به یقین موفق خواهد شد."

برخورد

دبیرکل ناتو افزود که مبارزه با هراس افکنی (تروریسم) شامل وظایف این سازمان در افغانستان نیست ولی افزود اگر تلاشی برای اخلال این ماموریت صورت گیرد، ناتو با اخلال گران به شدت برخورد خواهد کرد.

برخی از ناظران اوضاع بر این باور اند که علت افزایش شورشهای طالبان در سالهای اخیر این است که نیروهای غربی، در عراق مشغول شده اند.

سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در حال افزایش حضور خود در افغانستان است و انتظار دارد تا پایان سال جاری میلادی، 21 هزار سرباز به این کشور اعزام کند.

یاپ دهوپ شیفر دبیرکل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی شامگاه روز چهارشنبه 28 سرطان (19 ژوئیه)، به همراه ژنرال جیمز جونز سرفرمانده نظامیان این سازمان، برای انجام یک دیدار دو روزه وارد کابل شد.

ناتو در حال گسترش حضورش در افغانستان است و انتظار می رود تا پایان سال جاری میلادی، 21 هزار سرباز به این کشور اعزام کند.

نیروهای تحت امر ناتو، اخیرا به ولایات جنوبی افغانستان، از جمله ولایت آشوب زده هلمند اعزام شده اند که شاهد درگیریهای پیاپی شورشیان طالبان با نیروهای خارجی و دولتی بوده است.

سربازان ناتو در کابل
ناتو قرار است فرماندهی عملیات تامین امنیت در جنوب افغانستان را، از نیروهای تحت فرمان آمریکا در ائتلاف بین المللی مبارزه با هراس افکنی (تروریسم) تحویل بگیرد
لوک نتیگ از سخنگویان نیروهای صلحبان تحت امر ناتو در افغانستان (آیساف) گفته است که مقامات ارشد ناتو، برای انجام گفتگوهای نهایی پیش از اعزام این تعداد نیرو به افغانستان، وارد کابل شده اند.

ناتو قرار است فرماندهی عملیات تامین امنیت در جنوب افغانستان را، از نیروهای تحت فرمان آمریکا در ائتلاف بین المللی مبارزه با هراس افکنی (تروریسم) تحویل بگیرد.

انتظار می رود زمان انتقال فرماندهی به ناتو، در روزهای آینده اعلام شود.

نیروهای تحت امر ناتو همچنین قرار است به شرق افغانستان نیز اعزام شوند. این منطقه نیز شاهد درگیریهای خونینی بوده است.

امید ناتو به پیشرفت

دبیر کل ناتو گفت که او انتظار دارد پس از اعزام نیروهای کمکی این سازمان به افغانستان، وضعیت به طور چشمگیری بهبود یابد.

یاپ دهوپ شیفر گفت: "کارهای زیادی باید انجام شود. پیشرفت بدون امنیت و امنیت بدون پیشرفت ممکن نیست".

یک سال اخیر، خونین ترین سال در افغانستان از زمان فروپاشی طالبان در سال 2001 میلادی بوده است. در خشونتهای سال جاری، صدها نفر کشته شدند.

ساعاتی پس از ورود سران ناتو به کابل، انفجاری در شهر روی داد که یک کشت و دو زخمی برجای گذاشت.

انفجار در کابل قربانی گرفت

انفجار در کابل قربانی گرفت
 
 
 
محل انفجار در کابل
انفجار ساعاتی قبل از ورود مقامات ارشد ناتو به شهر کابل صورت گرفته است
در اثر یک انفجار در نواحی جنوب غربی کابل یک نفر کشته و حداقل دو نفر دیگر زخمی شده اند.

این انفجار در منطقه دیوان بیگی در ناحیه پنجم کابل روی داد که در آن حداقل دو موتر (خودرو) نیز آسیب دیده است.

زلمی اوریاخیل، فرمانده پلیس حوزه پنجم کابل می گوید تا حالا دلایل و چگونگی این انفجار واضح نشده و تحقیقات در این زمینه جریان دارد.

همه قربانیان این حادثه شهروندان غیرنظامی هستند وشاهدان عینی می گویند حداقل یک دختر دانش آموز نیز در میان مجروحان است.

کابل هفته های پیش نیز شاهد چندین بمب گذاری بوده است که در آن دست کم یک تن کشته و نزدیک به پنجاه نفر دیگر زخمی شدند.

این انفجار ساعاتی قبل از ورود مقامات ارشد ناتو به شهر کابل صورت گرفته است.

قرار است سران ناتو در این سفر با حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان در مورد افزایش نیروهای ناتو در جنوب این کشور دیدار و گفتگو کنند.

نگرانی دیده بان حقوق بشر از بازگشت پلیس مذهبی به افغانستان

 
طالبان
دیده بان حقوق بشر از جامعه جهانی خواست از بازگشت افغانستان به "عملکرد سرکوبگرانه گذشته" جلوگیری کند
گروه دیده بان حقوق بشر از تصمیم دولت افغانستان برای احیای پلیس مذهبی 'امر به معروف و نهی از منکر' ابراز نگرانی کرده است.

این گروه مدافع حقوق بشر که مقر آن در نیویورک است، گفته است که با احیای اداره امر به معروف و نهی از منکر، زنان و دختران افغان بار دیگر در معرض خطر قرار خواهند گرفت.

حامد کرزی رییس جمهور افغانستان، هفته گذشته پیشنهاد روحانیون بنیادگرای این کشور برای احیای پلیس مذهبی 'امر به معروف و نهی از منکر' را پذیرفته و فضل الهادی شینواری سرپرست دادگاه عالی کشور را به همراه دو مقام دیگر، مامور تشکیل این نهاد کرده است.

دیده بان حقوق بشر می گوید زنان و دختران افغان با نا امنی فزاینده روبرو هستند و بسیار مهم است که دولت بجای محدود کردن بیشتر دسترسی آنان به خدمات همگانی، زمینه بهتری را برای آنان فراهم کند.

'عملکرد سرکوبگرانه گذشته'

این گروه از جامعه بین المللی خواست تعهد دراز مدت خود برای امنیت و بازسازی افغانستان را روشن کند و از بازگشت این کشور به "عملکرد سرکوبگرانه گذشته" جلوگیری کند.

به گفته مقامات در وزارت حج و اوقاف افغانستان، فضل الهادی شینواری سرپرست دادگاه عالی، نعمت الله شهرانی وزیر حج و اوقاف و محمد قاسم دوستی نامزد عضویت در شورای عالی قضایی کشور، ماموریت یافته اند تا نهاد اجرایی امر به معروف و نهی از منکر را تشکیل دهند.

نام نهاد "امر به معرف و نهی از منکر" در ذهن بسیاری از مردم افغانستان، سالهای حاکمیت سختگیرانه طالبان و تفسیر تند آنها از شریعت اسلامی را زنده می کند.

پلیس مذهبی امر به معروف و نهی از منکر در زمان طالبان، برداشت رهبران این گروه از شریعت اسلامی را به مردم تحمیل می کرد. نوع پوشش مردم، اندازه موی سر و ریش و حتی رفتار اجتماعی مردم، توسط این پلیس به شدت کنترل می شد.

پلیس مذهبی طالبان
عملکرد پلیس مذهبی طالبان، باعث فاصله گرفتن مردم از این گروه شد

محمد شریف رباطی رییس نشرات وزارت حج و اوقاف گفته است پلیس مذهبی که تحت اداره جدید افغانستان تشکیل خواهد شد، "شاید در اصول، با اداره امر به معروف و نهی از منکر دوره طالبان فرقی نداشته باشد".

شورای علمای افغانستان که پیشنهاد دهنده تشکیل نهاد اجرایی امر به معروف و نهی از منکر است، تاکنون بیشتر بر برخورد با آزادی رسانه ها در پخش رقص و آواز زنان، کنترل پوشش زنان و دختران و ممنوعیت مصرف مشروبات الکلی تاکید داشته است.

اداره امر به معروف و نهی از منکر در سالهای آغاز دهه نود میلادی و در زمان حکومت مجاهدین در افغانستان تاسیس شد.

این اداره، در زمان طالبان به وزارت ارتقا یافت.

کار این وزارت، برخورد با مظاهر خلاف شریعت اسلامی بود که بر اساس تعبیر خاص طالبان از این شریعت، بر مردم افغانستان تحمیل می شد.

تفسیر سختگیرانه طالبان از شریعت اسلامی و عملکرد پلیس مذهبی آنان، باعث فاصله گرفتن مردم از این گروه شد.

با فروپاشی حکومت طالبان، وزارت امر به معروف و نهی از منکر منحل شد و به جای آن، ریاست ارشاد اسلامی در وزارت حج و اوقاف تشکیل شد که هیچگاهی شدت عمل وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان را در پیش نگرفت.

وزارت حج و اوقاف و ادرات مربوط به آن در سراسر افغانستان، مشخصاً به امور مساجد و حجاج رسیدگی می کنند.

پیشنهاد نهادی برای در پیش گرفتن وظایف امر به معروف و نهی از منکر، در سالهای اخیر بارها توسط روحانیون محافظه کار افغانستان مطرح شده است، اما این نخستین بار است که حامد کرزی رییس جمهور کشور، تصمیم جدی به تشکیل چنین نهادی گرفته است.

استقرار مجدد نیروهای دولتی در دو ولسوالی هلمند

استقرار مجدد نیروهای دولتی در دو ولسوالی هلمند
 

 
 
سربازان افغان و آمریکایی در هلمند
وزارت دفاع افغانستان می گوید نیروهای دولتی کنترول ولسوالی های ناوه و گرمسیر را دوباره بدست گرفته اند
وزارت دفاع افغانستان می گوید پس از دو عملیات جداگانه در ولایت هلمند، نیروهای دولتی دوباره کنترل ولسوالی های گرمسیر و ناوه را بدست آورده اند.

این دو ولسوالی روز گذشته به تصرف شورشیان وابسته به طالبان درآمد و دولت افغانستان اعلام کرد که در این "حمله اشغالگرانه" لشکر طیبه پاکستان نقش مهمی داشته است.

وزارت داخله (کشور) افغانستان روز گذشته گفت که پرچم های دولت افغانستان در ولسوالی گرمسیر به آتش کشیده شده و به جای آن پرچم های جمعیت علمای پاکستان برافراشته شده است.

 

وزارت دفاع افغانستان در حالی از بازپس گیری ولسوالی های گرمسیر و ناوه از اختیار شورشیان مسلح خبر می دهد که نیروهای آمریکایی روز گذشته اعلام کردند آمادگی ها برای پس گرفتن این دو ولسوالی را آغاز کرده اند ولی در مورد زمان آغاز این عملیات به دلایل امنیتی جزییاتی افشا نکردند.

ژنرال ظاهر عظیمی، سخنگوی وزارت دفاع افغانستان با انتشار یک اعلامیه گفت که پرچم های افغانستان دوباره در ولسوالی های ناوه و گرمسیر برافراشته شده و کنترول این مناطق دوباره در دست نیروهای دولتی است.

ژنرال عظیمی گفت در عملیات بازپس گیری این ولسوالی ها از اختیار طالبان، دو سرباز ارتش این کشور زخمی شده اند ولی در مورد تلفات شورشیان جزییاتی منتشر نکرد.

با این حال فرمانده پلیس هلمند به بی بی سی گفت که در این عملیات حداقل شش تن از شورشیان کشته شده اند.

همزمان، سخنگویان گروه طالبان ادعا کرده اند که کنترول روستایی موسوم به چانجیر را در ولسوالی نادعلی ولایت هلمند به دست گرفته اند.

محمد ایوب، معاون فرماندهی پلیس هلمند بدون اینکه این خبر را تایید کند گفت که چهار سرباز پلیس در روستای چانجیر مفقود هستند.

میر محمد داوود، والی هلمند نیز تایید کرده که شورشیان به این منطقه حمله کرده اند ولی می گوید که کنترول این منطقه در دست دولت است و شورشیان پس از حمله دوباره فرار کرده اند.

نشریات افغانستان: چهارشنبه 28 سرطان

 
نا آرامی های اخیر در افغانستان و خبر تصرف دو ولسوالی در ولایت هلمند از سوی طالبان، مطالب اصلی بیشتر نشریات چاپ افغانستان را به خود اختصاص داده است.

روزنامه صدای بامداد تصرف ولسوالی های گرمسیر و ناوه ولایت هلمند از سوی طالبان را زنگ خطری برای دولت افغانستان خوانده و این پرسش را مطرح کرده که چرا با وجود حضور شمار زیادی از نیروهای ائتلاف مبارزه با تروریسم، طالبان بدون مواجه شدن با ممانعت هایی از آنسوی مرزها برای فعالیت های تخریبی وارد افغانستان می شوند و دوباره در پاکستان پناه می گیرند؟

روزنامه های انیس و اصلاح نیز در تصرف دو ولسوالی هلمند دخالت کشور پاکستان را برجسته کرده اند.

به نوشته این روزنامه ها بر اساس برخی گزارش ها شماری از افراد مسلح وابسته به لشکر طیبه پاکستان در تصرف ولسوالی های گرمسیر و ناوه با شورشیان افغان همکاری کرده اند.

انیس و اصلاح می نویسند هنوز هم پاکستان در مبارزه با تروریسم صادقانه برخورد نمی کند.

نشریه آگاه در نا امنی های اخیر این کشور افزون بر تحرکات طالبان، دولت افغانستان را نیز مقصر دانسته و نوشته است دولت به جای اتخاذ سیاست های قاطع در برابر کسانی که در نا امنی های این کشور دست دارند، به آنان امتیاز می دهد.

فردا دیگر نشریه چاپ کابل تلفات غیرنظامیان را در عملیات جنوب افغانستان به وسیله نیروهای آمریکایی به شدت انتقاد کرده است.

فردا می نویسد نظامیان آمریکایی در عملیات شان "بی پروا" هستند و با این گونه حرکات میان مردم و دولت افغانستان و نیروهای خارجی مستقر در این کشور فاصله ایجاد می کنند.

هفته نامه پنجره نیز همین موضوع را در یادداشت اصلی خود بازتاب داده و نوشته نظامیان آمریکایی موظف هستند در عملیات خود از دقت لازم کار گیرند تا از تلفات مردم بی گناه جلوگیری شود.

روزنامه ویسا با عنوان کردن ضرب المثل مشهور "بگیر که نگیرید" به یک نوشته منتشر شده در روز نامه جنگ پاکستان اشاره می کند که در آن گفته شده شماری افراد به منظور اهداف تخریب کارانه از افغانستان وارد اسلام آباد پایتخت پاکستان شده اند.

به باور نویسنده ویسا این یکی از نیرنگ های اداره استخبارات پاکستان است تا بر عملکردهای هراس افگنانه که از آن سوی مرزها در افغانستان راه اندازی می شود پرده کشیده شود.

بخش های از نامۀ شخصی دکتور نجیب الله شهید

بخش های از نامۀ شخصی دکتور نجیب الله شهید


 

چهار جنرال مسئول تمام قوت های اساسی، دلاورلوی درستیز، نبی عظیمی مسوول گارنیزیون کابل و معاون وزیر دفاع، فتاح قوماندان هوایی، سید اعظم قوماندان گارد یکجا در دفتر کارم نزدم آمدند که شما خود را بما تسلیم کنید که اوضاع خراب می شود و ما امنیت شما را نگاه می کنیم!! از دفتر خود خارج شان کردم و خود را دست بسته به آنها تسلیم نکردم.

*****

روز یکشنبه (۲۳ حمل ۱۳۷۱) با تمام جنرالان و مسئولین هر سه قوای مسلح جلسه دایر کردم و برایشان گفتم که بروز جمعه یک کمیتهء بیطرف که اصلا ً به هیچ حزب و تنظیم نیستند ولی همه بشمول ما با آنها توافق نموده ایم وارد کابل می شوند و مطابق به اعلامیهء که من داده ام قدرت را تسلسم می گردند. از ۳۵ نفر ۱۸ نفر شان بروز جمعه برای آمدن بکابل آماده شده اند، این افراد با خود و در جیب خود کدام اردو یا ژاندارم یا قوت امنیتی را ندارند که بیاورند، ناگذیر بالای قوای مسلح وادارهء دولت شما تکیه خواهند زد و شما هم صادقانه با او شان همکاری کنید و دیگر اینکه ملل متحد نیز در کنار آنها و شما قرار می گیرد. بعد از ۴۵ روز گردهمآیی همه افغان ها (لویه جرگه یا مجلس یا شورای افغانی) جلسه نموده حکومت موقت را برای یکمدت توافق شدهء یک سال یا یک و نیم سال بوجود آورده، قانون اساسی موقت را تصویب و انتخابات را براه می اندازند. به این ترتیب صلح تأمین و جنگ خاتمه میپذیرد، من برای قربانی و گذشتن از اقتدار حاضر شده ام. شما همه به جای خود می مانید، هوش کنید که دست به کدام ماجرا نزنید و کدام کودتایی را سازمان ندهید که اول خودتان می سوزید. یک بیانیهء مفصل که ثبت شده است اما نشر نشد- بیانیهء تاریخی که بعداً شما خواهی دید. گوش های شانرا باز کردم (زیرا از پلان ها آگاهی داشتم. شاید بگوئید چرا پلان ها را خنثی نکردی. می توانستم اینکار را بکنم ولی دوباره دست به شمشیر می بردم در حالیکه من اعلامیهء استعفای خود را یکماه قبل داده بودم، باز مردم و جهان و ملل متحد و همه می گفتند که نجیب دروغ می گفت از یکسو آمادگی برای سپردن قدرت را بخاطر تامین صلح ابراز می کرد و از سوی دیگر برای حفظ قدرت دست به شمشیر می برد و مردم را از دم تیغ می گذراند. او یک قدرت طلب است نه صلح طلب و قوت ها در داخل و خارج وضع را خراب تر می ساختند و مسئولیت همه خرابی ها از لحاظ تاریخی به دوش من می افتاد. مثل که امروز بدوش دیگران، توطیه گران و دسیسه کاران افتیده است. در آن وقت ملل متحد هم با من نمی بود و دها مطلب منفی دیگر... مسئولیت در برابر مردم و تاریخ را چه جواب میدادیم در برابر جهان و ملل متحد چه جواب می گفتم) ولی متاسفانه قبول نکردند.

فردا صبح روز چهار شنبه مزدک و کاویانی سرخود به گارنیزیون کابل رفتند و انجا اعلان کردند که گویا ما تمام صلاحیت ها را دیشب از نجیب گرفتیم. یعنی عملاً او خلع قدرت شده است.  (هیئت اجرائیه یک حزب چه حق دارد – لویه جرگه- قانون اساسی و نورم های دولت و حکومت چه شد. یکی آن مهم نبود زیرا کودتا داشت حلقات آن تکمیل می شد و ضرورت برعایت قانونیت چه بود ؟) حدود ساعت ۱۱ بجه عظیمی نزدم آمد یا روانه اش کرده بودند و خواستار استعفای من شد. جواب باز همان بود که امروز بینان سیوان می اید، هر اقدام من بعد از صحبت با وی انجام می شود.

*****

صبح وقت بدون اجازۀ سرقوماندان به دستور بیوروی سیاسی طیاره های متعدد به بلخ پرواز کرده بود تا افراد دوستم را گویا ظاهراً برای دفاع کابل و اصلاً برای تکمیل کودتا وارد میدان هوایی کابل کنند. از قوماندان هوایی و مدافعۀ هوایی – فتاح تیلفونی پرسیدم به امر کی این کار را کردی. گفت به امر بیوری سیاسی از کمیتۀ مرکزی.  گفتم، سر قوماندان چه شد، دولت چه شد که باز بیوروی سیاسی عنان قدرت را بدست گرفت. فوراً طیاره ها را دوباره بخوای. گفت: صاحب همه طیاره ها پر از نفر بالای میدان کابل رسیدند. به این ترتیب افراد دوستم و جمعیت اسلامی مشترکاً وارد میدان کابل هم شدند.

*****

نزدیکی شام (شام روز چهارشنبه ۲۶ حمل ۱۳۷۱) وکیل به دفتر من آمد که گویا من با بریالی جنگ کردم، همه چیز را تسلیم کردند صرف دوستم نه مخالفین نیز با او یکجا امدند. و اظهار دوستی ها و پشیمانی ها و اشک ریختن ها کرد و مرا به اغوش کشید و خدا حافظی کرد. دردل گفتم که نجیب یکی اش خوفیصله کرد که حساب توخو امشب تمام است. . . درین میان پیوسته وکیل به خانه تیلفون می کند که ما منتظر بینان سیوان هستیم امد، نامد. اصلاً مرا چک می کند که در خانه استم یا نه . . . دیدند که من مانند سنگ در جای خود مستقر استم و بجایی شورنخوردیم...

*****

نان شب را با توخی و احمدزی در دفتر خوردیم و بطرف خانه امدیم تادر آنجا معطل امدن و ملاقات بینان سیوان باشیم. از طرف دیگر پیوسته با بینان سیوان از کابل به پاکستان در تماس استیم و او اطمینان میدهد که کار کمیته (کمیته غیر جانبدار) را به انجام رسانیده و امشب به کابل میرسد و ضمناً بینن سیوان تقاضا کرده که کمیته خواهش دارد که قبل از امدن ما بروز جمعه (۲۸ حمل ۱۳۷۱) نجیب باید کابل را ترک گوید. و اکنون است شب پنجشنبه یعنی این شب و یا روز پنجشنبه اینکار باید صورت گیرد...
 

این ها (کودتاچیان) به این فکر افتادند و شاید نزد خود حدس زده باشند که مبادا نجیب از بینان سیوان نخواهد که یک چند صد نفر عسکر ملل متحد وارد میدان هوایی کابل نشود و کودتای گویا موفق شان ناکام نشود.

ساعت دوازده ونیم (شب پنجشنبه) خدا ببخشد یعقوبی صاحب تیلفون کرد و بمن اطمینان داد که از پاکستان اطلاع رسیده که کمیته اماده شده است و روز جمعه می آید. گفتم خبر دارم و از نزد من استعفا میخواهند آنرا اماده ساخته ام و اینکار را انجام میدهم. 

دیدم ساعت دو شب شد. سه معاون بینان سیوان در کابل دو سیاسی و یک نظامی وارد قصر نمبر یک شدند و گفتند که بینان سیوان بمیدان کابل امده، طیاره اش را محاصره کرده اند . ویرا نمی گذارد که پیاده شود و اصرار دارند که دوباره پرواز کند. به تلفون ها رفتم که همه قطع شده بودند. بدون آنکه معطل موتر خود شوم من و جفسر و احمدزی و توخی سوار موترهای ملل متحد شده با معاونین آنها یکجا خواستیم به گارنیزیون برویم تا معلوم کنیم چرا بینان سیوان را نمی مانند. در چهار راهی مارا استاد کردند. نام شب میدهیم کس توجه نمیکند. خود را معرفی مینمائیم، می گویند میشناسیم که رئیس صاحب استید، پس بگذارید برویم ، اجازه نیست . دفعتاً همه پروت کردند وگیت های تفنگ را کشیدند وفضل خداوند که موتر ها از ملل متحد است. با واکی تاکی به خیالم با گارنیزیون تماس می گرفتند و این ها میگویند که موتر ها از ملل متحد است و از آنجا امر فیر نمی دهند که فیر بالای موتر های ملل متحد مسئولیت کلان دارد بعد از معطل شدن چند دقیقه دوباره برگشتیم و چون تیلفون های خانه قطع بودند تصادفاً امدیم دفتر ملل متحد در اسگاپ که تیلفونی با گار نیزیون تماس بگیریم. امدیم به اسکاپ. وقتی ازینجا تیلفون کردم تصادفاً عظیمی برداشت.

برایش گفتم که هر چه می کنید مختارید ولی نمایندة سرمنشی را در میدان هوایی معطل نگهداشته اید و اینک از دفتر ملل متحد من با سرمنشی  به تماس می شوم. مسئولیت و عواقب تمام مسایل اگر بنان سیوان بدفتر نرسد بدوش شما خواهد بود. برایم گفت که نمیدانم صاحب! لچک ها امده اند، نمی فهمم چی میکنند، اینک من ودلاور میرویم و بینان سیوان را میآوریم. (این ها میخواستند بنان سوان را از میدان رخصت کنند و بعداً با خاطر جمعی به داد بنده حقیر و فقیر برسند که بنده چیزی که هیچ در فکر ما نبود به آنجا امده بودیم که گویا تیلفون بکنیم و برویم منتظر بنان سیوان در خانه باشیم.)  دیدیم که طرف های چهار بجة صبح عظیمی وارد اسگاپ شد و بنان سوان را با خود اورد. رسم تعظیم بجا آورد و خواهش کرد که صاحب! بخاطر امنیت شما دو تانک و چند زره پوش و یک قوت به اطراف اسگاپ اورده ام تا شما در اینجا مصئون باشید و خواهش می کنیم که از اینجا خارج نشوید و به این ترتیب مادر اسگاپ باقی ماندیم ...

می بینید که نشستن در اینجا را نیز ما دست و پا نکرده ایم حوادث و واقعات که خود را به ان سپرده بودیم ما را به اینجا کشانید...

*****

شام یکشنبه یعنی شب دوشنبه سالنگ رادر سازش تسلیم کردند وقوت های ما و مخالفین یکجا شدند، دوشنبه آرام بودند. شب سه شنبه و صبح آن جبل السراج (گارنیزیون فرقه ۲) وچاریکار را یکجایی تسلیم و اشغال کردند، تمام فشار را روز سه شنبه انداختیم تا میدان هوایی بگرام را حفظ کنیم غافل ار آنکه درآنجا نیز سازش صورت گرفته بود. تمام روز سه شنبه را از دلاور گرفته تا عظیمی و با به جان قهرمان (فعلاً قومندان گارنیزیون) بمن اطمینان میدادند که بگرام دفاع می شود اما ساعت دوازده ونیم شب چهار شنبه (که فردایش چهار شنبه است) بغیر از انجنیر نظر که قبلاً گفتم که در راس هیئتی به هند در سفر بود دیگر تمام اعضای اصلی و علی البدل بیروی سیاسی وارد دفتر کار من در ریاست جمهوری شدند و گفتند که ما همه بعد از جرو بحث طولانی در کمیتة مرکزی و رسیدن به یک فیصله نزد شما آمده ایم.

بفرمائید چه فیصله با خود آورده اید!

لایق به حیث نطاق شان اول صحبت کرد و مقدمه و تمهیدگذاشت سخن های عام. راستش را پرسان کنید من نفهمیدم که مقصدش چیست. گفتم مقصدت را نفهمیدم، مشخص بگوئید. فرید مزدک سخن گفتن را شروع کرد بعد از صحبت از من خواست تا اجازه بدهم فردا اعلامیه را از جانب هیئت اجرائیة حزب تنظیم و نشر نماید و موقف خود را ابراز کنند. من برایشان گفتم شما بروید روی اعلامیه کار کنید. فردا اعلامیه را می بینم . قبل از آمدن بینان سوان نمایندة سرمنشی که فردا می آید و بدون مشوره باوی اعلامیه را چاپ و نشر نکنید.

درین وقت زنگ تیلفون آمد. گوشی را برداشتم ، دیدم عظیمی است و گفت که متاسفانه باوجود تمام اطمینان های که بشما داده بودیم ، بگرام نیز سقوط کرد.

(باید در نظر داشت که در تمام این مناطق جنگ واقع نمی شود بلکه بدون آنکه بینی کسی خون شود گارنیزیون ها یکی پس از دیگری در سازش یکجائی قوت های دوست و مخالف تسلیم می شود و گویا سقوط می کنند.)

دادن اطلاع تیلفون سقوط بگرام را هم همینطور تنظیم کرده بودند تا در وقت نشست جلسۀ بیوروی سیاسی زنگ زده شود و همه در حضور هم از مسئله آگاه شویم تا اعضای دیگر بیوروی سیاسی در پرتو این مسئله که گویا وضع خطرناک شده است پیشنهادات دیگر قبلا آماده شده و فیصله شده را طرح کنند و بر من تحمیل نمایند. جنرال رفیع گفت (بخیالم اوازعمق مسائل خبر نبود) باید خط رنوی بگرام را از کار انداخت تا پرواز های هوایی جهت بمباردمان بالای کابل صورت نگیرد. وکیل وزیر خارجه فوراً گفت که رفقا! دست های من بالا است من جنگ نمیکنم اگر کسی از اعضای بیوروی سیاسی می جنگند بگوید . قوت های ما با مخالفین در جبل السراج و چاریکار بشکل مسالمت آمیز یکجا کار میکنند ضرورت به جنگ نیست. باید همه مسایل از روی تفاهم حل شود باید با مخالفین مصالحه کرد، ائتلاف کرد... دیدم معجزه واقع شده در یک شب کار ائتلاف ها و مصالحه ها به پایان رسیده است. چقدر خوب آنهم وزیر خارجه که کارش باید با خارج و ملل متحد باید باشد نه با قوماندان های داخلی. ولی به یک بارگی درین عرصه مقدم شده است، مبارکش باشد.

یکی از اعضای بیوروی سیاسی هم مخالفت نکرد همه خاموش نشسته بودند . کاویانی رشتة سخن را گرفته سرانجام پیشنهاد کرد که اگر نجیب صلاحیت ها را بما منتقل سازند. گفتم کدام صلاحیت ها؟ وقتی که از مدت بیشتر از چهل روز بلخ را تسلیم کرده اید عملاً جلسة بیوروی سیاسی در کمیته مرکزی هر روز دایر است بدون موجودیت نجیب، و گویا با صلاحیت برای حل مسایل شمال مصروف کار استید (در حالیکه درین مدت این پرابلم شمال و مزار را نه تنها حل نکرده بودند بلکه آنرا تقویت و حلقات دیگر اززنجیر توطیه ها وسازش ها را تکمیل کرده بودند که یکایک تطبیق ان شروع شده بود) گفتم چرا اینقدر وارخطا استید . فردابینان سوان می آید ما همه در پای پلان ملل متحدو اعلامیة صادرة اینجانب امضا نموده ایم، حالاپلان دیگر، سازش با قوماندان ها – تسلیمی قوت ها وغیره همه در حقیقت کودتا در برابر پلان ملل متحد بوده وزیر پا نمودن امضا های خود تان است و ...

وکیل گفت اگر نمایندة سرمنشی ملل متحد می آمد تا حالاباید می آمد ما نمیتوانیم زیاد معطل بنشینیم، هم از زاغ میمانیم هم از رزاغ. بما اجازه بدهید که برویم پلان های خود را با قوماندانها عملی سازیم (که داشت عملی شدنش از چندی آغاز یافته بود. اما صرف میخواستند که به اجازة من اینکار را رکلام کنند که فردا اگر خوب شد خود شان کرده و مرامجبور ساخته بودند و اگر نشد بگوید کار نجیب بود، ازیک طرف با پلان ملل متحد موافقه کرد و در عمل دستور داد که باقوماندان ها ما داخل ائتلاف شده و در مقابل پلان ملل متحد کودتا کنیم) این دیگر برای همه سیاست های من که تاکنون انجام میدادم زهر قاتل بود، تصمیم گرفتم که به این راه نروم خدا کند یک نفر بیوروی سیاسی هم با من نباشد.

بریالی گفت که مخالفین استعفای شما را تقاضا دارند اگر انرا بما بسپرید (که باز بریالی خان با هر کسی که معامله دارد بسپرد و بگوید نجیب را ما مجبور کردیم و اینک استعفایش را گرفته و به شما بخاطر معامله تسلیم میکنیم و بعد از ان هم با نجیب هر چه که دلتان میخواهد بکنید.)

به ایشان گفتم که تمام اقدامات من بعد از مشوره با بینان سوان انجام خواهد پذیرفت. شما بروید یک روز دیگر هم معطل باشید و رخصت شان کردیم.

*****

دلچسپ اینکه تمام کسانی بشمول وکیل وغیره که گفتند ما فرار می کردیم و خود در تلویزیون با قلقله مدعی شدند که ما در کوچه ها و بازارها موجود خواهیم بود و امنیت سرومال مردم را تضمین خواهیم کرد، همه  ملت را تنها گذاشتند و فرار را بر قرار ترجیح دادند و اولین کسانی بودند که دست به این اقدام زدند.

این هم بازی ها و نیرنگ های روز گار...


*****

... ولی خوب شدحد اقل در زیر باران راکت ها- جنگ ها- سیلاب ها – زهرپراگنی و شیوع مرض با مردم بیچاره یکجاماندیم. این مردم بخیالم اینقدر بر ما حق داشتند ...

بقیه قصه دراز است برای آینده ها باشد.

نامهء پس ازمرگ داکتر نجیب الا

چرا دوکتور نجیب الله رئیس جمهورپیشین افغانستان
 به دفترملل متحد در کابل پناهنده شد؟
 

     خوانندگان محترم اطلاع دارند و به احتمال قوی کتاب « اردو وسیاست » نوشته ای محترم جنرال محمد نبی عظیمی را خوانده خواهند بود. در اثر مذکور نویسنده تلاش نموده تا نقشی را که او همدستانش در حوادث بدفرجام حمل ۱۳۷۱ ( اپریل ۱۹۹۲) و عواقب فاجعه بار آن داشته اند، از دیده ها پنهان نمایند و در عین حال قهرمان (!) مطلوب خویش را در کتاب مذکور نه تنها مبرا از هرنوع مسئولیت جلوه دهند، بلکه آنان را بحیث انقلابیون واقعی معرفی و بار اشتباهات تاریخی و خیانت های شانرا بدوش دیگران بیندازند.

     خوشبختانه شخصیت هائیکه در جربیان حوادث مذکورناظر انکشاف اوضاع در آن سالها بودند، ادعای نادرست و بی اساس جنرال عظیمی را در کتب و مقالات و مصاحبه های خود با ارایه اسناد، مدارک و دلایل منطقی رد نموده اند. بخصوص در کتاب « دشنه های سرخ » نوشته محترم فقیرمحمد ودان و « نگاهی به تاریخ حزب دیموکراتیک خلق افغانستان » نوشته محترم عبدالقدوس غوربندی بر گذشته های تاریک ح.د.خ.ا و حوادث فاجعه بار اپریل ۱۹۹۲ روشنی انداخته شده و به سوالات زیادی در مورد پس منظرو عوامل حوادث مذکور پاسخ های روشن ارایه گردیده است.

     جنرال عظیمی در نوشته یی منتشره در شماره مسلسل ۴۱ نشریه ای « آزادی » چاپ دنمارک تحت عنوان « روزگار غریبی است، نازنین ! » بازهم تلاش نموده است بوسیله ای بازی با کلمات به زعم خویش دلایلی را به خورد خواننده (بخصوص خواننده های محترمی که که از جریان حوادث بدور بوده اند) بدهد که این او و همدستان او نبودند که عملیه ای صلح ملل متحد را در افغانستان ناکام نمودند بلکه رئیس جمهور سابق دوکتور نجیب الله بود که اگر به دفترملل متحد پناهنده نمی شد، عملیه ای صلح سازمان مذکور تطبیق میگردید و دنیا گل و گلزارمیبود. او خواسته است حقیقت پناهگزینی دوکتور نجیب الله را به دفتر اسگاپ ملل متحد، یک مسئله ای مربوط به خود او وانمود سازد. جنرال عظیمی در نوشته ای خود ادعا میکند که: « هیچکس و هیچ قدرتی وی (رئیس جمهور نجیب الله) را مجبور نساخته بود که به اجبار استعفا بدهد ویا به اجبار آمادگی اش را برای انتقال قدرت اعلام بدارد ویا به اجبار به دفتر ملل متحد پناه ببرد، اینطور نیست ؟ »

خوانند ای عزیر!

     لطفا توجه نمائید که جنرال عظیمی تا کدام حد دیده درا و پررو است. او و یارانش ارگان های دولتی شمال کشور را در یک معامله و مطابق سناریوی تهیه شده ای خارجی، در اختیار جنرال دوستم ، شورای نظار، حزب وحدت و عده ای از قوماندانان وابسته به سرویس های مخصوص خارجی ، قرار دادند. سالنگ ها، پروان و میدان هوایی بگرام بوسیله ای شان در تصرف احمدشاه مسعود درآمد. بتاریخ 25 حمل توسط محمود بریالی، بدون اجازه ای رئیس جمهوربرحال و قوماندان اعلی قوای مسلح، افراد شورشی جنرال دوستم وشورای نظار را ذریعه ای طیاره به کابل انتقال داده و میدان هوایی پایتخت را در اشغال شان قرار دادند. تیلفون های رئیس جمهور را قطع کردند و در نتیجه ای انکشاف اوضاع ناشی از اقدامات کودتایی آنها ، رئیس جمهور مجبورشد به دفتر اسگاب ملل متحد پناهنده شود. در غیر آن چنانچه کودتاچی ها از او خواسته بودند، میبایست بحیث وسیله یی جهت تطبیق توطئه های شان قرار میگرفت. مسئولیت تخریب عملیة صلح ملل متحد و عواقب خونبار آن را بگردن او می انداختند. در اواخر او را هم مانند غلام فاروق یعقوبی وزیر امنیت دولتی به قتل میرساندند وبعدا اعلام مینمودند که رئیس جمهورخود کشی کرد. بطور قطع پلان شان چنین بود.

     در قسمت دیگر جنرال عظیمی نوشته است که : « بنان سیوان بصورت روشن بتاریخ ۲۰ اپریل (شش روز قبل) از فرار نافرجام نجیب الله در باره ترک کشور به او اطمینان داده بود و در مدت همین شش روز که درکابل وضع امنیتی کاملا عادی بود، دوکتور نجیب الله آمادگی خویش را برای ترک گفتن کشور تکمیل میکند. »

     محمدنبی عظیمی باید بپذیرد که : " درغگوحافظه ندارد " زیرا او مصاحبه بنان سیوان را که بتاریخ ۲۰ اپریل ۱۹۹۲ انجام داده بود، " شش روز قبل " از پناهنده شدن رئیس جمهور سابق محاسبه میکند، به گفت او رئیس جمهور نجیب الله باید بتاریخ ۲۶ اپریل ۱۹۹۲

 

بدفترملل متحد پناهنده شده باشد. در حالیکه دوکتور نجیب الله که نگارنده هم با او بودم، بتاریخ ۱۵ اپریل ۱۹۹۲ مجبور گردید بدفتر ملل متحد پناه ببرد، نه ۲۶ اپریل. بنان سیوان شش روز بعد از پناهنده شدن ما، یعنی ۲۰ اپریل در تالار انترکانتی ننتل در برابر خبرنگاران اظهارکرد که خروج مصئون رئیس جمهور سابق از کشور بخشی از عملیه  ای صلح ملل متحد بود. یعنی بعد ازینکه جنرال عظیمی و یاران او کودتا را انجام داده وقدرت را عملا در دست گرفته بودند، بنان سیوان این اظهارات را بعمل آورده بود نه قبل از کودتای آنها.

     برای یک لحظه فرض کنیم که : اگر با وجود فشار کودتا چیان، این محال ممکن میبود که رئیس جمهور را کودتا چیان مانند غلام فاروق یعقوبی وزیر امنیت دولتی، از بین نبرده و او می خواست در کشور بماند، آیا در آنصورت عملیه ای صلح ملل متحد تطبیق میشد ؟ آیا از جانب کودتاچیان به شورای ۱۵ نفری ادارة موقت اجازه ورود به کابل داده میشد تا قدرت را بدست بگیرند؟ جواب را همه کس بشمول جنرال عظیمی میداند که هرگز نه ! زیرا کودتا اصلا علیه رئیس جمهور نه، بلکه برضد عملیه ای صلح مذکور سازمان دهی و عملی گردیده بود. رئیس جمهور بهر حال کناره گیری از قدرت را بخاطر تامین صلح در کشور پذیرفته بود.  بنابرین کودتا علیه کسیکه خود بخاطر صلح کنار رفتن خود را از قدرت وحتی خروج خویش از کشور را پذیرفته بود، دلیل نمیتوانست داشته باشد.

     جنرال عظیمی باید به یاد داشته باشد که بتاریخ ۲۶ حمل ۱۳۷۱ در همان ساعتی که ملیشه های شورشی دوستم ذریعة طیاره به کابل انتقال میشدند، نگارنده هم به دفتر رئیس جمهور حاضر بودم که رازمحمد پکتین وزیر داخله از پیاده شدن ملیشه های دوستم به رئیس جمهور تیلفونی اطلاع داد و رئیس جمهور از جنرال عظیمی ، آصف دلاور لوی درستیز و جنرال عبدالفتاح قوماندان هوایی و مدافعه هوایی تیلفونی پرسید که کی به آنها اجازه داده است که وارد کابل شوند؟ رئیس جمهور به جنرال های مذکور هدایت داد تا آنهایی را که فرود آمده اند از میدان خارج وورود بعدی شانرا توقف دهند. چرا هدایت رئیس جمهور را اطاعت و تطبیق نکردند ؟ سوال مهم این است ، در حالیکه جنرال عبد الرشید دوستم از اوامر رئیس جمهور و قوماندان اعلی قوای مسلح کشور، تمرد نموده بود، به اطمینان کدام مقام سیاسی و نظامی افراد خود را به کابل اعزام نمود؟ پاسخ روشن است که او از جانب جنرال عظیمی ، آصف دلاور و جنرال فتاح قوماندان قوای هوایی و مدافعه هوایی و در راس محمود بریالی اطمینان حاصل نموده بود که نیروی شورشی و باغی خود را به پایتخت کشور، اعزام نماید. بنابران جنرال عظیمی و همدستانش با بغاوت وملیشة شمال هم پیمان و هم نظر بودند، بغاوتی که نه تنها منجر به تخریب عملیة صلح ملل متحد شد، بلکه کشور را در حمام خون غوطه ور ساخت. پس رئیس جمهور دوکتور نجیب الله با درک اینکه عملیه صلح ملل متحد توسط جنرال عظیمی و همدستانش عقیم ساخته و زندگی او معروض به خطر گردید ، حق داشت به دفتر اسگاب ملل متحد پناهندگی اختیار نماید، تا در نتیجه کودتاچیان نتوانند به این آرزوی شان برسند که رئیس جمهور را بحیث وسیله تطبیق توطئه های خویش مبنی بر انداختن مسئولیت عملیه صلح ملل متحدو عواقب خونبار آن بدوش او، بکار گیرند. بنابر همین دلیل بود که کودتاچیان و دارودسته شورای نظارشان بالای رئیس جمهور نجیب الله عاصی بودند که چرا به دفتر ملل متحد پناهنده شده بود. طوریکه عبدالوکیل وزیر خارجه آنوقت در کنفرانس مطبوعاتی که فردای پناهنده شدن دوکتور نجیب الله شرکت نمود، با رنگ پریده و لب و دهن گریخته او را به باد ناسزا گرفته و حساب شده اتهام وارد نمود که رئیس جمهور نجیب الله می خواست با کنار کشیدن خود، خلای قدرت ایجاد نماید. همچنان سرپرست وزارت امور خارجه حکومت برهان الدین ربانی (آقای لفرایی) در یک ملاقات خود با نماینده ملل متحد، در مورد دلیل عدم موافقه حکومت مجاهدین به خروج دکتور نجیب الله از کشور، افاده نموده بود که چرا او مانند بعضی مقامات رهبری حزب وطن، خود را به دولت اسلامی تسلیم نکرده است. بهمین علت دوکتور نجیب الله مورد خصومت کودتاچیان و همپیمانان جدید سفارش شده ای شان، قرار گرفته بود. که با پناهنده شدنش در دفتر ملل متحد، بخش مهم و نهایی سناریوی قبلا تنظیم و دیکته شده بر آنان نا تمام مانده بود.

     جنرال عظیمی در بخشی از نوشته ای مورد بحث خود، استدلال (!) میکند که : « استعفای یک رئیس جمهور وقت و زمان میخواهد برکناری معاونین رئیس جمهور از پست های شان مستلزم وقت و زمان بوده و عقل سلیم حکم میکند که رئیس جمهور حد اقل یک هفته قبل از تصمیم عزیمت شاند بطرف سرزمین عجایب مصروف چنین مسئله های بوده باشد ، اگر کدام حرکت ناگهانی نظامی علیه رئیس جمهور صورت میگرفت، آیا ایشان فرصتی برای نوشتن استعفا نامه مفصل و مطول خویش میداشتند! ویا فرصتی برای تاسیس شورای نظامی! یا برکناری معانین روئیس جمهور! ...»

     به پاسخ آقای عظیمی باید نوشت که بخش سیاسی و مهم عملیه صلح ملل متحد ، انتقال قدرت به شورای موقت بیطرف، نه کدام گروه خاص مجاهدین ، و رئیس جمهور نجیب الله بعد از مشوره با تمام ارگان های حزبی و دولتی و اخذ توافق آنها تعهد انتقال صلاحیت های شانرا به شورای بیطرف در ۲۸ حوت ۱۳۷۰ (۱۸ مارچ ۱۹۹۲) طی یک اعلامیه رسمیت بخشید. (امضای آقای عظیمی در کنار سایرمقامات رهبری حزبی و دولتی در تائید از اعلامیه ای مذکور موجود است.)

     عملیه صلح ملل متحد از جانب تنظیم های مجاهدین نیز پذیرفته شده بود. بخاطر آمادگی به پروسه ای قبول شده ای مذکور بود و نگارنده حاضر بودم که چنین تصمیم در تفاهم با خود معاونین رئیس جمهور و مطابق با پروگرام عملیه ای صلح ملل متحد اتخاذ و بخشی از آمادگی برای انتقال قدرت به شورای موقت بود. زیرا  در صورت کنار رفتن رئیس جمهوراز قدرت ، معاونین رئیس جمهوربحیث معاونین چه کسی، اجرای وظیفه میکردند؟ ادامة وظیفة آنها بحیث معاونین شورای موقت که ممکن نبود. بنابرین رئیس جمهور آمادگی خود را برای انتقال قدرت به شورای موقت گرفته بود، که کودتاچیان مانع آن شدند ، نه انتقال قدرت به تنظیم های مجاهدین، و گذشت زمان صحت تصمیم او را نیز ثابت نمود. چنانکه یک تعداد زیاد مقامات رهبری حزب وطن و دولت بشمول عبد الرحیم هاتف معاون اول رئیس جمهور، از اشتراک در « مراسم انتقال قدرت به مجاهدین که در تضاد با مفاد عملیه ای صلح ملل متحد بود ، خود داری کردند و متباقی اعضای حکومت به شمول فضل حق خالقیار تحت فشار سرنیزة کودتاچیان به مراسم مذکور برده شدند ولی عبد الواحد سرابی معاون رئیس جمهور (بعدا وزیر تجارت حکومت مجاهدین از موضع حزب وحدت) و عبدالحمید محتاط معاون دیگر رئیس جمهور که هر دو با توطئه گران تفاهم داشتند درمراسم مذکور شرکت نموده بودند ، نه عبدالرحیم هاتف که عظیمی در کتاب خود از اشتراک او نوشته است.

     اگراز جنرال عظیمی سوال شود که : سازماندهی یک ائتلاف با یک مخالف سیاسی افراطی که تا دندان مسلح بودند وقت و زمان زیاد را ایجاب مینمود یا نوشتن یک استعفا نامه ویا چند سطر فرمان سبکدوشی معاونین رئیس جمهور؟ پاسخ روشن است.

     جنرال عظیمی با تجاهل می پرسد که : دوکتور نجیب الله چگونه وقت نوشتن استعفا ناهامه را پیدا کرد؟ ولی از خود نمی پرسد که او وهمدستانش چگونه توانستند در فردای پناهنده شدن رئیس جمهور به ملل متحد یک « ائتلاف بزرگ » را با نیرو های مخالف در شمال و بعضی ولایاتی که شرکای شان درآن مسلط بودند سازمان دهند؟ این پروسه ایست با عمق ووسعت زیاد که به موقع توضیح داده خواهدشد. آقای عظیمی !  این شما بودید که همیشه « جنگ خانگی » و « جنگ خامگی» را آغاز و پیوسته با لجاجت و پروریی ادامه داه اید و اکنون نیز مثل همیشه مسئولیت آنرا بدوش میکشید. نمیدانم با چنین لجاجت و پررویی از کی و چه میخواهید دفاع کنید؟

    آقای عظیمی ! در لجن دست و پا زدن فقط یک نتیجه میتواند داشته باشد ، غرق شدن بیشتر، خوشبختانه اکنون همه میدانند که شما ویک تعداد جنرال های همدست شما پیچ و مهره های « بازی بزرگی» بودید که نه تنها نهضتی را برباد دادید ، و ملتی را با تمام هست وبود آن به آتش و خون کشیدید بلکه آن آتش مطابق به پیش بینی دکتور نجیب الله شهید دامن خود شمار را نیز گرفت. بی جهت نیست که رهبر سیاسی تان ( محمود بریالی ) بار ها اعتراف نموده است که : « با کشتی که به ملل متحد و نجیب دادیم ، خود ما مات شدیم . »

    مردم شاهد ند که بمجرد پناهنده شدن دوکتور نجیب الله به دفتر ملل متحد جنرال نورالحق علومی ذریعه طیاره از جمهوری اتحادی آلمان با عبور از « فلتر مسکو؟» ... در حالیکه در احتیاط قرار داشت وکدام وظیفه ای بالفعل نظامی هم نداشت درطی یکنیم روز خود را به کابل رسانید.  به مجرد ورود، به هوتل انترکانتی ننتل رفت و در کنفرانس مطبوعاتی بلند بالایی از قبل پلان شده که برایش سازمان داده بودند شرکت کرد.

    او در برابر این پرسش خبرنگار بی بی سی که : شما تحت کدام شرایط به « جمیعت اسلامی » تسلیم شدید؟ چنین پاسخ داد : ائتلاف های بزرگ ما را تسلیم نگوئید. افغان به افغان تسلیم نمیشود. ما ائتلاف کرده ایم، تسلیم نشده ایم. من همین حالا از ولایات غربی، جنوب غرب ، شرق کشور در مورد وضع امنیتی ولایات مذکور اطمینان حاصل نمودم ... وغیره وغیره ....

    نکته ای درخور توجه این پرسش است که : جنرال نورالحق علومی به کدام اطمینان از جانب کدام قدرتی، با چه تعهداتی درچنین یک موقعیت بحرانی بسرعت خود را به کابل رسانید؟ باید گفت : وقتی محاسبات کودتاچیان برهم خورد و کنترول اوضاع از دست شان خارج گردید، جنرال نورالحق علومی، ترجیح داد تا به همان سرعتی که به کشور برگشته بود بازهم وطن را ترک بگوید وگرنه ، با اطمینان کامل فرستاده شده بود تا به پندار خودش ویا سناریست های توطئه، تاریخ تکرار شود و او نقش جنرال محمد نادرخان را برای « نجات وطن» بازی نماید.... ولی اگر منظور جنرال نورالحق علومی برای برگشت به افغانستان آن بود تا به « گارنیزیون کابل » وبا جنرال عظیمی ، برادرش (جنرال عبدالحق علومی) و چند جنرال دیگر، انتظار توام با حقارت برای موکب احمد شاه مسعود رابکشد [ رجوع شود :« اردو و سیاست » اثر منسوب به جنرال عظیمی، صفحات ۵۹۹ و ۶۰۰ ] تا از انجام خدمات(!) خویش به او اطمینان بدهد و به یقین که جنرال نورالحق علومی به هیچ صورت رنج آن سفر را برخود هموار نمیکرد، زیرا قرار اظهار شاهدان عینی، او با محمود بریالی، جنرال نبی عظیمی و برادرش جنرال عبدالحق علومی بخاطر سازندگی غیر دقیق آنها جهت تطبیق پلان کودتا و ائتلاف مورد نظرشان پرخاش نموده بود.

     در عین حال موازی با کنفرانس مطبوعاتی جنرال نورالحق علومی، عبدالوکیل طی کنفرانس مطبوعاتی دیگری، « یک شبه رة صد ساله رفت » و در مورد « برادران مجاهد »  خود گفت : شما خواهید دید که ما چگونه با برادران مجاهد خود از همشهریان کابل دفاع خواهیم کرد . دوکتور نجیب الله مصالحه نمیکرد، فقط حرف میزد، مصالحه با کی ؟ در کجا ؟ شما دیدید که ما چگونه مصالحه کردیم. من امروز با برادرمسعود ملاقلت کردم.... برادر مجاهد و بزرگوار آمر صاحب شورای نظار ... .. و چنین و چنان ......

    خوانندگان عزیز!  آیا امکان دارد در همان چند ساعتی که رئیس جمهور به دفتر ملل متحد پناهنده شد، جنرال عظیمی و همدستانش یک معامله بزرگ را از بلخ تا کابل، از بدخشان تا جوزجان و از بامیان تا پروان، سازمان بدهند و اسم آنرا مصالحه بگذارند؟ هرگز نه ! بهتر است جناب شان به صفحه ۴۹۶ کتاب « نازنین !» منسوب به خویش (اردو و سیاست) مراجعه نمایند و یک بار دیگر آن اعتراف نامه ای خویش را مطالعه نمایند که چگونه ماه ها قبل بخاطر مصلحت های فرکسیونی از ملاقات خود با فرید احمد مزدک در مسکو که به گفته خودش : « روحش ضربه ای بزرگی را متحمل شده بود زیرا مزدک از توطئه و دسیسه ای بزرگی پرده برداشته برداشته بود » ، به کسی چیزی نگفت و نه تنها بالای آن پرده افگند بلکه سرانجام خود نیز درآن شرکت نمود . آیا وی بحیث عضو شورای مرکزی حزب وطن و یک فرد نظامی عالی رتبه نمیدانست که دسیسه ای مذکور چه حوادث خونبار و نتایج وخیمی را در قبال داشت؟ مگر سکوت و خاموشی او ناشی از شرکت او در « بازی بزرگ» پشت پرده نبود؟ آیا خودش سکوت را مصلت دید ویا شبکه هائیکه با آن ارتباط داشت،  او را وادار به این سکوت نموده بود ؟ در جای دیگر از تبصره ای مورد بحث خود ، جنرال عظیمی از مصاحبه پیتر تامسن ، سفیر امریکا نزد مجاهدین ، که گفته بود : « ... در نتیجه نجیب الله آمادگی نشان داد که به مجرد به قدرت رسیدن یک اداره درکابل از قدرت کنار خواهد رفت. ولی این پلان بخاطری خنثی شد که در اخیر مجاهدین داخل کابل گردیدند .... » ، چنین نتیجه گیری میکند : « باید گفت هنگامیکه دوکتور نجیب الله دست به فرار نافرجام زد یعنی ساعت یک شب ۲۶ حمل ۱۳۷۱، یکنفر مجاهد هم داخل شهر کابل نشده بود .... پس این پلان باید به نسبت مخالفت مجاهدین بنیادگرا در پشاور،  برهم خورده باشد، درست ؟ »  نخست باید گفت که عدم موجودیت مجاهدین را در شب کودتای شان که باعث پناهنده شدن دوکتور نجیب الله به دفتر سازمان ملل گردید، دروغ میگوید. زیرا پرسونل شورای نظار و دیگر نیروهای شامل ائتلاف شمال(مجاهدین) یکجا با پرسونل دوستم و تحت پوشش آن، به کابل توسط کودتاچی ها انتقال گردیده بودند بنابرین بی جهت نیست که پیترتامسن مفهوم « در اخیر وارد کابل گردیدند ، به کار برده است. و دوم اینکه عظیمی بار دیگر آگاهانه دروغ میگوید که: « عملیه ای صلح به نسبت مخالفت مجاهدین بنیادگرا در پشاور برهم خورده باشد». حقیقت اینست که اکثر تنظیم های مجاهدین مقیم پشاوربشمول دو تنطیم بنیاد گرای « جمیعت اسلامی » و « حزب اسلامی ـ گلبدین حکمتیار » به عملیه صلح ملل متحد « گردن نهاده بودند »  و عظیمی نیز در همان وقت ازآن اطلاع  داشت.

     آقای عظیمی باید میدانست که مجاهدین از بسیاری سالها بخصوص بعد از خروج نیروهای شوروی ، میخواستند تا فاتحانه وارد کابل شوند، ولی تا زمانیکه در داخل حزب و قوای مسلح خیانت نشده بود ، نه تنها آنها موفق به این آرزوی دیرینه ای شان نشدند ، بلکه شکست های شدیدی را در جلال اباد، کلات، گردیز، کندوز یک تعداد نقاط دیگر نیز متحمل گردیند. و بعد از شکست های مذکور بود که تنظیم های جهادی مجبورشدند تن به عملیه ای صلح ملل متحد بدهند. ادعای عظیمی که: مجاهدین عملیه ای صلح ملل متحد را تخریب نمودند بخاطری هم واقعیت ندارد که : وقتی آنها نتوانستند دولت را سقوط بدهند، چگونه میتوانستند عملیه ای صلح ملل متحد را تخریب نمایند؟  چرا عظیمی و همدستان سیاست بازشان این حقیقت را پنهان میکنند که میخواستند کسی (احمدشاه مسعود) را که می بایست در ائتلاف شان بمثابه « انگشت ششم » استعمال نمایند، او زرنگ تر و با پشتوانه مطمئن تر خارجی از ایشان ،  توانست خود شانرا مورد استفاده قرار دهد و روی شانه های شان خود را به کابل برساند. فقط با انکشاف این وضع بود که کودتاچیان متوجه شدند که محاسبات شان کاملا غلط بود در نتیجه کنترول اوضاع ازدست شان خارج شد وسایر قوت های مجاهدین نیزبرای ورود به کابل دست به کار شدند.

     منظور رئیس جمهورنجیب الله از اقدامات یک تعداد حلقات و نیروها ، که در نامه ای شان به سرمنشی ملل متحد تذکر داده است، همان حلقات فرکسیونی ضد مصالحه و ضد عملیه ای صلح ملل متحد در داخل حزب وطن بود، نه اپوزیسیون خارج حزب.  باید تذکر داد که دوکتور نجیب الله در مورد تخریب عملیه ای صلح ملل متحد بوسیله مجاهدین از بنان سیوان اطلاع نیافت. بلکه برعکس دوکتور نجیب الله، بنان سیوان را از کودتای جنرال عظیمی وشرکایش دربرابر عملیه ای صلح ملل متحد مطلع ساخت. زیرا این جنرال عظیمی و همدستانش بودند که بحیث ستون پنجم دروازه های قلعه را از داخل بروی بخشی از مجاهدین که با اشاره ای بیگانگان در معامله قرار گرفته بودند، گشودند. آیا از بلخ تا به گارنیزیون کابل که مقر فرماندهی جناب شان بود کدام مقاومت و جنگی در برابر شورای نظار و دوستم صورت گرفته بود ؟ کی ها افراد شورای نظار را بطور مخفی پیش از پناهنده شدن رئیس جمهور به ملل متحد ، در کمر بندهای امنیتی جابجا نموده بودند؟

     بنابرین طوریکه ادعا میکنند، مجاهدین فاتحانه وارد کابل نشدند، بلکه بخشی از آنها، در یک زدوبند با عظیمی و همدستان او، وارد کابل شدند.

     همه شاهد بودند که به مجردپناهنده شدن اجباری دوکتور نجیب الله به ملل متحد جنرال عظیمی قوماندان گانیزیون کابل، جنرال فتاح قوماندان هوایی و مدافع هوایی و جنرال عظیم زرمتی قوماندان عمومی اوپراتیفی وزارت داخله در پشت پرده ای تلویزیون کابل ظاهر شدند و نخست از همه جنرال عظیمی داد سخن داد که : « هموطنان عزیز ! آخرین مانع صلح از روی صحنه کنار زده شد.... » همان مانع صلح که جنرال عظیمی کنار کشیدن او را به مردم مژده داد، حالا در مقاله ای خود او را متهم میکند که چرا آنها را تنها گذاشت؟ کسیکه گویا مانع صلح و آرامش بود، چگونه میتوانست بازهم در کنار این « قهرمان صلح ووطنپرستی» (!) جا داشته باشد. اگر به گفته ای عظیمی اوآخرین مانع صلح بود، باید با کنارکشیدن او صلح تامین میشد، که نشد. برعکس با کنار رفتن او، همانطوریکه خودش بارها پیش بینی کرده بود، بحران سیاسی کشور عمیق تر شد و ابعاد جدید و خطرناک تر کسب کرد که تا حال ادامه دارد. بنابران دوکتور نجیب الله مانع صلح نبود، بلکه عظیمی مانع صلح بودند که او را از پشت خنجر زدند در غیر آن او با موجودیت خود در قدرت، الی انتقال قدرت به اداره موقت مطابق عملیه ای صلح ملل متحد، می توانست با دستان نیرومند یک صلح عادلانه را تامین نماید، تا چنین فاجعه ای ملی بوجود نمی آمد.

     جنرال عظیمی بالای این موضوع انگشت انتقاد گذاشته است که چرا رئیس جمهور به مقامات ملل متحد برای کنار رفتن، یکسال قبل اظهار آمادگی نموده بوده و چه « سرهای نازنینی که در طول این یکسال » قربان گردیدند. مگر جنرال عظیمی فراموش کرده است که دوکتور نجیب الله یکسال نه بلکه، شش سال قبل از پناهنده شدن خویش برای کنار رفتن به نفع صلح و آرامش در کشورش اظهار آمادگی کرده بود. او مسئولیت رهبری حزب و دولت را بخاطر آن پذیرفت تا بتواند در خروج نیروهای نظامی اتحادشوروی از کشور نقش خویش را علی الرغم مخالفت دیگران ایفا نماید وراه را برای ایجاد شرایط جهت انتخاب یک زعامت سیاسی و دولتی قابل قبول برای مردم و توافق اکثریت از طرف های درگیر، هموار سازد و کشور را از بحران عمیق سیاسی نجات دهد . او از روز احراز قدرت، تمام مساعی اش را درآن جهت متمرکز نموده بود تا تنش هایی را که در نتیجه موجودیت قوای شوروی و سیاست های تند و تیز اسلافش در جامعه بوجود آمده بود، با اقدامات واقعبینانه، توام با ابتکارات و عمل صادقانه کاهش دهد، که قانون اساسی مصوب لویه جرگه های ۱۳۶۶ و ۱۳۶۹، آزادی مطبوعات، پلورالیزم سیاسی، رفع قیودات از مسافرت اتباع کشوربخارج، تشویق تشبثات خصوصی، تشکیل حکومت از تکنوکراتها ی غیرحزبی وغیره برجسته ترین نمونه ای آن بود. تجربه هم نشان داد که بخش بزرگ از حزب وطن ، روشنفکران وتحصیل کردگان  غیر حزبی، تاجران،روحانیون ومشران و ریش سفیدان و اقشار مختلف مردم ، سیاست ها و عمل کردهای اورا مورد تائید و حمایت قرارمیدادند و مردم با این قضاوت ساده اما پرمفهوم عامیانه که میگفتند : « ای کاش از اول این کار های خوب صورت می گرفت .. » رضائیت خود را از طرز اداره، سیاست ها و عمل کردهای او ابراز می نمودند، چنانکه جنرال عظیمی هم ناگزیر و به اکراه در کتاب « اردو وسیاست » غیر مستقیم اعتراف نموده است که بعد از ورود مجاهدین به کابل مردم حسرت دوران نجیب را می خوردند، نه حسرت خودش را.   واضح است که مردم بالای پروگرام های سیاسی و عملکردهای سیاستمداران قضاوت میکنند نه در مورد خود سیاست مدار. دوران دوکتور نجیب الله یعنی دوران سیاست های ملی مستقل و اقدامات معقول، نه دوران سترجنرالی و در مقام« لم دادن » عظیمی ها و فخر فروختن آنها بر مردم.

     دوکتور نجیب الله هیچگاه همرزمان و حزب خود را رها نکرده بود و نمیخواست رها کند. اگر او قصد «فرار» و رها کردن حزب خود را میداشت، دو هفته قبل ازکودتای « ستون پنجم»، از جانب حزب کانگرس رسما به هند دعوت شده بود. نگارنده دعوتنامه ای مقامات هند را غرض اخذ هدایت شان بردم. بعد از ملاحظة دعوتنامه گفتند : نمیتواند درین مقطع حساس در کنفرانس مذکور شرکت نماید. برای انجنیر نظرمحمد معاون رئیس حزب وطن، وظیفه دادند تا بعوض شان به هند سفر نموده و در مراسم سالگرد حزب کانگرس از حزب وطن و از ایشان نمایندگی نماید.

      قبل ازآنهم سفرهایی به سویس و هند داشتند که میتوانستند به کشور برنگردند.

     عظیمی و چند تن دیگر با نزدیکی به مرحوم غلام فاروق یعقوبی اعتماد او را جلب نموده و رئیس جمهور نیز به اطمینان های وزیر امنیت دولتی مبنی براینکه آنها به ارمان مصالحه و به تطبیق عملیه ای صلح ملل متحد، متعهد اند، باور میکرد. متاسفانه عظیمی و افراد مذکور به غلام فاروق یعقوبی، کسیکه تا آخر آنها را علی الرغم هوشدارهای یک تعداد اعضای رهبری و کادر های حزبی، مورد شک قرار نمیداد، هم جفا کردند، او را ناجوانمردانه به قتل رسانیدند و حق «دوستی» او را که جنرال عظیمی اعاده نموده است، هم ادا کردند.  جنرال یعقوبی غافل ازاینکه عظیمی در تبدیلی چهره چنان ماهر و چیره دست شده بود که در چندین تغییر نظام سهم گرفت و به اصطلاح«سُت لــُفد» بیرون برآمد.

      در مورد ادعای بی اساس دیگر جنرال عظیمی در مورد تشکیل شورای نظامی که گویا شورای نظامی مذکور مفکوره ای دوکتور نجیب الله بود، باید گفت : نگارنده حاضر بودم که بنان سیوان در دفتر سازمان ملل متحد در کابل از مفکوره ای محمود بریالی در مورد شورای نظامی به دوکتور نجیب الله یاد آوری کرد. دوکتور نجیب الله به جواب او گفت که : شورای نظامی مورد نظرآنها، بخشی از توطئه کودتاچیان است. اگر آنها به تطبیق عملیه ای صلح ملل متحد واقعا صادق اند، بفرمایند پشتیبانی عام وتام خود را از تطبیق عملیه ای صلح ملل متحد بطور رسمی و علنی ابراز نموده و از همه مهم ترقوای مسلح افغانستان را غیر سیاسی اعلان نمایند و این مطلب را دراعلامیه خود بصراحت اعلام بدارند که قوای مسلح افغانستان از حزب وطن و تمام تنظیم های مجاهدین فاصله ای مساوی خواهند داشت، وظیفه ای آن حفظ تمامیت ارضی، استقلال و تامین امنیت در کشور است. در غیر آن شورای مذکور پوششی است برای اقدامات کودتایی آنها.  وقتی جنرال عظیمی به دفترملل متحد آمد، نجیب الله عین مطلب را برایش گفت و استدلال نمود : برای آنکه جلو جنگ گرفته شود و هزاران کادر مسلکی قوای مسلح که سرمایه ملی کشور اند، حفظ گردند، قوای مسلح میدان رقابت سیاست بازان نگردد و تنظیم های جهادی سلب بهانه گردند، باید شورای نظامی شما قبل از همه قوای مسلح را غیر سیاسی اعلان نماید. او ظاهر سرتائید تکان میداد، ولی این کار را نکرد. از اینکه دوکتور نجیب الله درنامه اش عنوانی سرمنشی ملل متحد از « چگونگی » تاسیس شورای نظامی تذکر داده است، منظورش ازین مسئله که : « در مورد چگونگی شورای نظامی» با نماینده ای خاص سرمنشی ملل متحد «مشوره » نموده بود، همان غیر سیاسی ساختن قوای مسلح بود که به بنان سیوان گفته بود، نه تاسیس شورای نظامی که عظیمی آنرا عنوان کرده است.

     نگارنده بخاطر دارم و به یقین یک تعداد زیاد کادرهای حزبی و هموطنان عزیزشاهد آن اند که رئیس جمهور سابق دوکتور نجیب الله بخاطر غیر سیاسی ساختن یک تعداد از ارگان های عمده ای حاکمیت از جمله در قوای مسلح اقدامات مهمی را عملی نموده بود. او ارگانهای قضایی و سارنوالی ها را غیر سیاسی ساخت و با وجود مخالفت ها درنظر داشت تا قوای مسلح را نیز غیر سیاسی اعلان نماید. اعضای ریاست امور سیاسی در قوای مسلح ، اولین گام آن محسوب میشد که تطبیق آن بعد از کودتای شهنواز تنی میسر گشت. هدف او آن بود تا قوای مسلح وسیله ویا میدان رقابت سیاست بازان نگردد. اگر تنطیم های مجاهدین هم در عملیه ای صلح وحل سیاسی سهیم میگردیدند، سلاح و مهمات ووسایط محاربوی شان به قوای مسلح کشور که متعلق به مردم افغانستان است، تعلق میگرفت.

     متاسفانه که کودتاچیان برعکس آن حرکت نمودند سلاح و مهمات، وسایط محاربوی وسایر تجهیزات قوای مسلح افغانستان در نتیجه ای معامله ای شان با جمیعت اسلامی و حزب وحدت، در معرض چورو چپاول قرارگرفته و قبل از آنکه بمثابه ملکیت شخصی جنرال دوستم و سایر شرکای جرم او، ازدیپو های قوای مسلح اخذ و به آنها انتقال گردید.

     با نتیجه گیری از عملکرد کودتاچیان میتوان گفت که آنها با سبوتاژ عملیه صلح ملل متحد را به مرحله ای جدیدی از بحران سوق نمودند که نتیجه ای آن کشتار هزاران تن دیگر از مردم افغانستان، غارت و چپاول تمام هستی مادی و معنوی کشور، اخلال دستگاه دولتی منجمله قوای مسلح ، ضیاع کادر های مسلکی ، ملکی و نظامی و نهاد های اقتصادی وویرانی وطن بود که متاسفانه فاجعه هنوز ادامه دارد. آنها با سبوتاژ عملیه ای صلح و جلوگیری از خروج مصئون نجیب الله از کشور که بخشی ازعملیه ای مذکور بود، حزب وطن، بخش بزرگی ازروشنفکران و مردم افغانستان را از وجود یک شخصیت توانمند و پرقدرت سیاسی محروم ساختند. در نتیجه ای خیانت همین ها بود که دوکتور نجیب الله سرانجام بدست  یک مشت جنایتکاران بنام طالبان به شهادت رسید. دوکتور نجیب الله در داغ ترین حوادث و رویداد های متراکم سیاسی، با استعدادی که داشت توانست بحیث یک سیاست مدار جسور، دراک وزیرک تبارز نماید. امروز بجز از عظیمی و چند همدست انگشت شمار او، مخالفین دوکتور نجیب الله در داخل حزب وطن، در بیرون از آن و حتی در میان کادر ها و رهبران تنظیم های جهادی  به این حقیقت پی برده اند که دوکتور نجیب الله در اندیشه و هم در اقدامات خود برحق بود. نگارنده شاهد آن هستم، هنگامیکه پروفیسور برهان الدین ربانی و معاون او دوکتور محمد موسی توانا شادیانه داخل کابل شدند، دوکتورتوانا برای ادای نماز جمعه به مسجد پل خشتی رفت و در جریان وعظ که از تلویزیون کابل پخش میشد و ما آنرا در دفتر ملل متحد مشاهده میکردیم، در مورد دوکتور نجیب الله گفت که « دوکتور نجیب اکنون درچنگ ما اسیر است ...» ولی همان دوکتور محمد موسی توانا دشمن سرسخت دیروز دوکتور نجیب الله در مصاحبه ای خود با بی بی سی « تاریخ شفاهی افغانستان در قرن بیستم» نظر کنونی خود را چنین بیان کرد: «خودم در همین لحظات تا جایی که خبردارم دوکتور نجیب الله بخاطر اسلام و به نفع اسلام خیلی گذشت ها داشت. اگر ما به او پاسخ مثبت میدادیم ما به این مصیبت گرفتار نمی شدیم. من این گپ ها را حالا می فهمم و درک میکنم، لاکن اینکه چه چیز مانع شد فکر میکنم که یک فیصدی آنرا نداشتن بُعد نظر ما و درعین حال تاثیر دیگران و فیصدی بیشتر از پاکستان بود....»

      از جنرال صاحب عظیمی خواهشمندم خرف های این مخالف دیروز دوکتور نجیب الله را با دقت بخواند. او بحیث یک مخالف و یک انسان واقع بین به اشتباه سیاسی دیروز خود، از طریق یک رادیوی بین المللی،  شجاعانه اعتراف نمود، ولی آقای عظیمی تا هنوز هم در تلاش آنست تا خاک به چشم مردم بزند و حقیقت را پنهان و یا حد اقل تحریف نماید.

 

 

 

بندش ها در رویکرد های مطبوهات

Afghan Media Complain of Government Control - NPR

by  

All Things Considered, July 3, 2006 · The Afghan government is trying to control media coverage of the war against Taliban insurgents, government corruption and the growing drug trade. A document was dropped off recently at the offices of the major Afghan news organizations. Television, radio, newspapers and magazines all had to sign for the unsigned document showing that they had received new orders from someone on how to report the news. http://www.npr.org/templates/story/story.php?storyId=5531037