این که سیاست در افغانستان تابع تعقل سیاسی متعارف نباشد، امر تازهای نیست. در کمتر دورهای در افغانستان قدیم و جدید سیاستمداران این کشور از اصول مشخص و سنجیدهای برای تصمیمگیریهای سیاسی پیروی کردهاند.
برخورد رئیس جمهور کرزی در ارتباط با طالبان نیز از این قاعده مستثنی نیست و اغلب به دشواری میتوان قبول کرد که سخنان او، به ویژه در رابطه با صلح با طالبان، بدیههگویی آنی نباشد و واقعا هدف و پیامدهای سخنان خود را از قبل سنجیده باشد.
آقای کرزی امروز در پیام خود به مناسبت عید فطر طالبان را عزیزان خود خواند و گفت که اگر مذاکرات صلح در افغانستان صورت میگرفت، تابلو و پرچم دفتر طالبان پایین نمیشد.
رئیس جمهور کرزی در ادامه سخنانش افزود:”در جریان گشایش دفتر قطر دیدید که صاحب نبودید، مهمان بودید. مهمانی بودید که عزت نشدید، دیدید که لوحه و بیرقی که بالا کردید به یک لحظه بالا شد و به یک لحظه پایین شد. اگر همین مذاکرات را در خاک افغانستان میکردید، اگر در خاک افغانستان مثل دیگر احزاب دفتر میداشتید، با عزت میبودید و اگر لوحه و بیرقی بالا میکردید پایین نمیشد.”
البته در صداقت آقای کرزی شکی نیست. سیاستورزی ایشان کمتر تابع تعقل سیاسی متعارف بوده و در این وضعیت هیچ بعید نبود که به طالبان اجازه داده میشد که پرچم امارت اسلامی خود را در یک دفتر سیاسی در داخل افغانستان بالا ببرند.
به نظر نمیرسد حامد کرزی به تبعات و پیچیدگیهای این سخنان خود فکر کرده باشد. برافراشتن پرچم امارت اسلامی طالبان، گروهی که حتی قانون اساسی افغانستان را قبول ندارد، در عمل به معنای به رسمیت شناختن حاکمیت امارت اسلامی در افغانستان است.
گشایش چنین دفتری با این شرایط، به وضوح ناقض قانون اساسی افغانستان و قوانین برآمده از آن است. طالبان یک حزب نیستند، بلکه شکلی از حکومت هستند. پیام ملاعمر نیز که میگفت به دنبال انحصار قدرت در افغانستان نیست، به این معناست که در چارچوب “امارت اسلامی” طالبان به دنبال انحصار قدرت نیستند.
فعالیت سیاسی امارت اسلامی طالبان در افغانستان از دو حالت خارج نیست: یا طالبان در قالب یک حزب سیاسی به روند سیاسی فعلی میپیوندند و با پذیرش قانون اساسی و قوانین برآمده از آن برای اهداف خود مبارزه سیاسی خواهند کرد، و یا اینکه قانون اساسی و دیگر قوانین موضوعه را در چارچوب امارت اسلامی باید ذوب کرد.
سخنان آقای کرزی به این معناست که یا ایشان درک درستی از مفهوم حاکمیت قانون به معنای متعارف آن ندارد و یا اینکه در برابر آنچه که به زعم شخصی و فردی ایشان مصلحت است، پروایی از نقض قانون.
به نظر میرسد آقای کرزی حاضر است مصالح و منافع ملی مردم افغانستان را به سادگی به پای رفاقت و کاگهکی خود با طالبان بریزد. این موضوع نیز تازگی ندارد. رئیس جمهور کرزی قبلا نیز بدون کدام تردیدی، برای نزدیکی به طالبان، آنها را از جنایات هولناکشان علیه بشریت تبرئه کرده است. او مطابق میل طالبان و هوادارانشان به سادگی زنان را در رسانهها جنس دوم خواند و بدون هدف مشخص و سنجیدهای صدها زندانی طالبان را آزاد کرد و اجازه داد به همرزمانشان بپیوندند.
رفاقت و کاکهگی رئیس جمهور کرزی با طالبان تاکنون آنها را نمکگیر نکرده و بعد از این هم نخواهد کرد. رفتار منفعلانه و شرمسارانه آقای کرزی در مقابل طالبان، بسیار بیشتر از حمایت پیدا و پنهان پاکستان، در تقویت این گروه شورشی در طی این سالها، نقش داشته است. اکنون مواضع ناپخته و برداشت و تحلیلهای خام از گفتگو با طالبان تبدیل به بزرگترین موانع صلح با طالبان بدل شده است.
نفس پیام تضرعآمیز رئیس جمهور افغانستان در قیاس با پیام مقتدرانه و نسبتا تهدیدآمیز ملاعمر رهبر طالبان به مناسبت روز عید، و تبعاتی که این تبادله نامتعارف پیام میان دو رهبر رقیب میتواند به همراه داشته باشد، بخصوص تاثیر آن بر روی اردو و پولیس ملی، نشان میدهد که درک واقعبینانه و معقول سیاسی از صلح با طالبان تا چه حد مبتذل و کودکانه است.
آقای کرزی نیاز دارد در برداشتهای خود از صلح و قانونگرایی بازنگری کند. افغانستان بیش از صلح با طالبان به حاکمیت متعارف قانون محتاج است؛ امری که همین حالا نیز دهها سال از آن بازمانده و بخش بزرگی از این عقبماندگی ناشی از اعمال تصامیم سلیقهای و ناپخته رئیس جمهور و رجال پیرامون اوست.